باید بهــــار اینجوری بگذرهیه خونه باشه با یه ایوون بزرگ؛لبه ایوون پر از گلدون هایی باشه که مادربزرگ عاشقشونه و صبح به صبح قبل بیدار شدن اهل خونه،قربون صدقشون میره و بهشون آب میدهیه حیاط پر از درخت باشه و یه حوض آبی تازه رنگ شده وسط حیاط که شبها، عکس ماه بیفته داخلش!یه تخت کنار ایوون زیر پنجره باشه و یه لحاف سنگین..از همون لحاف هایی که وقتی میندازی روت نمیشه نفس کشید!از همونایی که بوی نم و عطر خاص جا رختخوابی رو میده..بعد یه روز بالا و پایین کردن حیاط و نشستن کنار حوض و بازی کردن با ماهی هاشب بخوابی تو همون ایوون و زیر اون لحاف سنگین دست دوز مادربزرگبین گرم و سرد شدن و تاب خوردن زیر لحاف خوابت ببرهصبح با بوی نم بارون بلند شی؛وقتی چشماتو باز میکنی انقد ذوق کنی که دلت بخواد بخوابی و دوباره صبح بشه... [ دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ ] [ 8:54 ] [ وحـــــــــــید ]
[ ] وقت پایانم ......
ما را در سایت وقت پایانم ... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : paeezan1988 بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 21:42